اخبار برگزیده

حقوق بشر در نهج‌البلاغه

مکاتب غربی مبتکر حقوق بشر نیستند؛ بلکه ادیان الهی ـ به‌ویژه دین اسلام که برای احقاق همه حقوق آمده ـ حقوق بشر را به بشر عرضه کرد و قرآن و نهج‌البلاغه به روشنی بر این حقوق تأکید دارند؛ هرچند «حقوق بشر» اصطلاحی جدید است.

چکیده

امام علی (ع) حدود چهارده قرن پیش در دوران حکومت کوتاه خویش به بیان اصول مبنایی حقوق بشر و حقوق خصوصی، عمومی، سیاسی و اجتماعی انسان پرداخته است. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی و تحلیلی به موضوع حقوق بشر در نهج‌البلاغه بپردازد. نتایج بررسی‌ها بیانگر آن است که مکاتب غربی علی‌رغم اینکه به وضع و ترویج اصطلاح حقوق بشر پرداخته‌اند، مبتکر اصلی حقوق بشر نمی‌باشند.

ازاین‌رو پیشینه حقوق بشر را می‌توان در ادیان الهی به‌ویژه در دین مبین اسلام جستجو نمود. متون اسلامی به روشنی حقوق انسان‌ها را در عرصه‌های مختلف مطرح نموده است. افزون بر اینکه اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر با حقوق بشر اسلامی تفاوت مبنایی دارد که این امر با مقایسه اعلامیه مزبور با قوانین و حقوق اسلامی و منابع فقهی به وضوح قابل درک است.

واژگان کلیدی:حقوق بشر، حقوق خصوصی، حقوق عمومی، حقوق سیاسی، حقوق اجتماعی.

1. مقدمه

از جمله باورهای جهان‌شمول این است که انسان حقوقی دارد که دانستن، رعایت و اجرای آنها می‌تواند زندگی موفق و سعادت‌آمیزی برای او درپی داشته باشد. با نگاهی اجمالی به تاریخ زندگی بشر، مشخص می‌شود که انسان‌ها همواره به دنبال حقوق خود بوده‌اند و هستند، هرچند که این جهان‌شمولی هنگام تعریف و تشریح حقوق دچار پراکندگی گسترده‌ای می‌گردد که نمی‌توانیم در حیطه حقوق بشر از یک واژه‌نامه یکسان استفاده کنیم.

حقوق بشر در سطوح ملی و بین‌المللی، متوجه حمایت از افراد بشر در مقابل رنج‌ها و مشقات ساخته دست انسان‌ها و موانع اجتناب‌پذیری است که با اعمال محرومیت، بهره‌کشی، اختناق، آزار، اذیت و همه اشکال سوءرفتار توسط گروه‌های سازمان‌یافته و قدرتمندی از انسان‌ها، به وجود آمده است. (آقایی، 1376: 3) برای رعایت حقوق بشر لازم است که از موارد و مصادیق این حقوق آگاهی داشته باشیم؛ یکی از بهترین و مطمئن‌ترین راه‌ها برای دستیابی به حقوق بشر، مراجعه به کلام معصومان (ع) است که با علم لدنی، بشرشناس بوده و جز به امر خدای حکیم سخن نمی‌گویند و امر خطیر هدایت انسان‌ها را برعهده دارند.

امیرمؤمنان علی (ع) با کلامی فصیح و بلیغ، به ابعاد مختلف این مفهوم بنیادین پرداخته و بر رعایت اصول آن، که از مفاهیم کلیدی اسلام است، تأکید ورزیده است. این بیانات توسط عالم جلیل‌القدر سید رضی (ره) در کتاب نهج‌البلاغه گردآوری شده است.در این مقاله، ابتدا اصول حقوق بشر از دیدگاه امام علی (ع) را بررسی می‌کنیم و سپس به بیان حقوق فردی و عمومی (حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی) در بیان و سیره حضرت خواهیم پرداخت.

1 ـ 1. پیشینه بحث درباره حقوق بشر

واقعیت این است که انبیای الهی حقوق بشر را از غیب دریافت کرده و به بشر ابلاغ کرده‌اند، اما برخی از محققان معتقدند نخستین اعلامیه جهانی حقوق بشر، اعلامیه حقوق بشر کوروش است (بسته‌نگار، 1380: 18) که بیش از دو هزار و پانصد سال از عمر آن می‌گذرد و در دورانی صادر شد که جهان در تیرگی بردگی، نقض حقوق انسان‌ها، نابرابری و خشونت مطلق اقویا بر ضعفا به سر می‌برد. این اعلامیه که بر سنگ‌نوشته استوانه‌ای حک شده، در سال 1879 به دست «هرمزد رسام» یکی از اعضای تیم باستان‌شناسی انگلیسی، در حین کاوش‌های باستان‌شناسی در شهر «اور» بابل ـ در جنوب غرب عراق ـ کشف شد و اکنون زینت‌بخش موزه بزرگ بریتیش میوزیوم انگلستان است. (همان)

حقوق بشر به معنای اصطلاحی آن، سابقه تاریخی کهنی حتی در اندیشه و حقوق غرب، ندارد و اثری از آن تا پیش از قرن 12 میلادی، در قوانین موضوعه غربی‌ها دیده نمی‌شود (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1364: 236 و 237) و آنچه به نام «اعلامیه حقوق بشر» در جهان معروف است، در متن یک نهضت اجتماعی پس از انقلاب کبیر فرانسه، به نام اعلان حقوق منتشر شد و شامل زنجیره‌ای از اصول کلی بود که در آغاز قانون اساسی فرانسه قید شده است و جزء جدانشدنی قانون اساسی فرانسه شمرده می‌شد و در دهم دسامبر 1948 با عنوان «اعلامیه جهانی حقوق بشر» به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید.

مهم‌ترین هدف این اعلامیه شناسایی ذاتی همه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال‌ناپذیر آنان بر مبنای آزادی، عدالت و صلح است؛ به‌ویژه توجه زیادی به برابری حقوق انسانی زن و مرد و کودکان ـ صرف‌نظر از رنگ پوست، نژاد، جنسیت و غیره ـ دارد. رئوس حقوقی که زیر عنوان پدیده «حقوق بشر» گردآوری شده، عبارت‌اند از:

حق حیات، آزادی، برابری، عدالت، دادخواهی عادلانه، حق حفظ در برابر سوءاستفاده از قدرت، حفاظت در برابر شکنجه، حفاظت شرافت و خوش‌نامی، حق پناهندگی، حقوق اقلیت‌ها، حق شرکت در حیات اجتماعی، حق آزادی فکر، ایمان و سخن، حق آزادی دین، حق تجمع و اعلان، حقوق اقتصادی (حق حفظ مال، حق انتخاب کار، حق فرد بر اشتراک در امور ضروری مادی و معنوی)، حق تشکیل خانواده، حق تعلیم و تربیت، حق حفظ حیات فردی شخص و حق انتخاب آزاد محل زیست.

1 ـ 2. تعریف حقوق بشراز منظر بین‌المللی

تعریف واحدی از مفهوم حقوق بشر ارایه نشده است و توافقی در این مورد وجود ندارد و این مفهوم بارها بازتعریف شده و در هر دوره، مکتب و صاحب‌نظری از منظر خود به این موضوع نگریسته و چارچوب آن را تبیین کرده است. به بیان کلی «حقوق بشر» حقوق بنیادین و انتقال‌ناپذیری است که برای حیات نوع بشر، اساسی دانسته می‌شود؛ یعنی مجموعه‌ای از ارزش‌ها، مفاهیم، اسناد و سازوکارها است که موضوعشان حمایت از مقام، منزلت و کرامت انسانی است. (ذاکریان، 1383: 192)

در تعریفی دیگر «حقوق بشر به مجموعه حقوقی که به سکنه یک کشور اعم از بیگانه و تبعه در مقابل دولت داده شود، گفته می‌شود». در مسئله حقوق بشر «امر تابعیت» نباید دخالت داده شود؛ زیرا این حداقل حقوقی است که انسان هرجا که هست، باید دارا باشد. در همین معنی حقوق انسان هم به کار می‌رود. (جعفری‌لنگرودی، 1363: 231)

تعریف‌های دیگری هم از حقوق بشر ارایه شده است که در ذیل می‌آید:

یک. دیدگاه فلاسفه: «مجموعه‌ای از اصول پذیرفته‌شده‌ای که از طبیعت انسان ناشی شده و ذاتی بشر تلقی می‌گردد» (محمودی، 1385: 18) البته منظور از دیدگاه فلاسفه این نیست که همه فیلسوفان، حقوق بشر را این‌گونه تعریف کنند؛ بلکه این تعریف سرشت فلسفی دارد.

دو. دیدگاه جامعه‌شناسان: مجموعه قواعد شناخته‌شده‌ای که در رابطه با رشد شخصیت انسان ضروری و دارای نقش حیاتی است. (همان: 19)

سه. دیدگاه حقوق‌دانان و سیاستمداران: مجموعه‌ای از اصول و قواعد کلی که به مثابه حقوق مدنی و جهانی حقوق اساسی، ملت‌ها را، چه در میان خود و چه در بین مردم یک کشور، برای تأمین آزادی، صلح و عدالت در روابط دوستانه، تضمین و تأمین می‌نماید. (همان)

چهار. دیدگاه اسلام‌شناسان: مجموعه‌ای از اصول برخاسته از فطرت انسان که با دو ویژگی در عرصه زندگی او ظاهر می‌شود: 1. نیازهای درونی ذاتی 2. استعداد بی‌کران رشد و تعالی.از بین تعریف‌های ارایه شده، تعریفی که براساس دیدگاه اسلام بیان شده، جامع و کامل می‌باشد؛ زیرا، نیازهای فطری و ذاتی و خواسته‌های اولیه انسان را در نظر گرفته است. (همان: 20 و 21)

1 ـ 3. حقوق بشر در اسلام

بررسی آیات قرآن و سیرة پیامبر اسلام (ص)از وجود یک انقلاب سیاسی و ارزشی در زمینه مسائل حقوق بشر خبر می‌دهد. آیات مختلفی که بر کرامت، مساوی بودن همه انسان‌ها ـ زن و مرد و سیاه و سفید ـ و سایر حقوق بشر تأکید دارند و احترامی که پیامبر ـ به عنوان شخصیت برتر الهی و مقام رسمی سیاسی ـ برای همه انسان‌ها قائل بود و شخصیتی که به زنان داد و اعمال جاهلیت را در زمینه‌های تحقیر، تبعیض و ستم نسبت به انسان‌های محروم تقبیح نمود، در تاریخ بشر کم‌نظیر است.

وقتی پیامبر در برابر جنازه یک یهودی از جا بلند می‌شود و با یهودیان و مسیحیان متحد و با قبول پیوستن آنها به جامعه اسلامی، وحدت ملی را پایه‌ریزی می‌کند و زمانی که زنده‌به‌گور کردن دختران را به عنوان یکی از زشت‌ترین صورت‌های تحقیر بشر تقبیح و یاران را به آزادگی و اظهارنظر، حتی در برابر نقطه‌نظرات خود، تشویق می‌کند و نشستن ساده و بدون نشانه در حلقه یاران را بر تکیه بر مقام و اریکه قدرت ترجیح می‌دهد، تصویری از تعالی حقوق بشر را در تاریخ تاریک و سراسر ستم عصر خود ترسیم می‌کند. یاران پیامبر که تربیت شده این مکتب بودند هرکدام الگویی از این تصویر بودند و علی (ع) در این میان بیش از هر شخصیت اسلامی دیگر سخت‌گیر و روشنگر بود.

1 ـ 4. تاریخ تدوین حقوق بشر از منظر اسلام

اولین مرحله تدوین حقوق بشر در اسلام با نزول قرآن انجام گرفت و ازاین‌رو می‌توان قرآن را در مقایسه با آنچه در غرب با عنوان حقوق بشر تدوین شده، از کهن‌ترین اسناد مدوّن حقوق بشر شمرد. همچنین با جمع‌آوری گفته‌ها، عملکردها و تقریرهای پیامبر اسلام (ص)و تدوین احادیث و سیره و تألیف جوامع حدیث و سیره نبوی، گام گسترده‌تری در زمینه تدوین حقوق بشر در اسلام برداشته و مبانی و ریشه‌های آن در لابه‌لای کتاب‌های حدیث و سیره مطرح شد و مانند دیگر بخش‌های علوم اسلامی، زمینه را برای بررسی، تحقیق و تحلیل اندیشمندان اسلامی فراهم آورد.

در قرن سوم هجری صدها کتاب، جامع و سیره نگاشته شد که با نام‌های مختلف، اصول و مبانی تفکر جامع اسلام را در زمینه فرهنگ و تمدن بشری و، از جمله حقوق بشر، مطرح کرد. خوشبختانه اکثر این کتاب‌ها و جوامع حدیثی که شامل گفته‌ها و عملکرد‌های پیامبر در مورد مسائل اسلامی است، از گزند حوادث تلخ و ویرانگر تاریخ مصون مانده‌اند و ما امروز به بخش عظیمی از این میراث گران‌بهای فرهنگی و علمی تاریخ صدر اسلام به طور مستقیم و به اکثر آنها به طور غیرمستقیم دسترسی داریم.

پیرامون مسئله حقوق بشر در نهج‌البلاغه، کتاب‌هایی مانند حقوق بشر در نهج‌البلاغه نوشته فاطمه تهرانی‌دوست، حقوق از دیدگاه نهج‌البلاغه زین‌العابدین قربانی‌لاهیجی و حکومت اسلامی در نهج‌البلاغه علی غضنفری تدوین شده است که بیشتر به حقوق مردم بر حاکم توجه دارند در کتاب صدای عدالت انسانی جرج جرداق هم مختصری از مسائل حقوقی نهج‌البلاغه مطرح شده است؛ اما کتابی که به مسئله حقوق بشر در نهج‌البلاغه به صورت مبسوط پرداخته باشد، ملاحظه نشد. برخی مقالات نیز به طور پراکنده حقوق بشر در نهج‌البلاغه را مطرح کرده‌اند؛ ولی آنها هم جامع و مانع نیستند.

2. اصول حقوق بشر در نهج‌البلاغه

نگرش اسلام به انسان و اهمیتی که به جنبه روحانی و فطری او بخشیده است و نیز تعریف فقهای اسلام از حقوق به معنای عام، به حقوق‌دانان اسلامی این انگیزه را داده است که درباره خاستگاه حقوق بشر به ارایه نظراتی در مقابل نظریات و تئوری‌های دانشمندان غربی بپردازند، لذا اصول و مبانی مورد بحث در حقوق بشر اسلامی با نمونه غربی آن کاملاً متفاوت و حتی متضاد است؛ زیرا ارزش‌های حقوقی و بشری منشعب از اصول اسلامی با توجه به کرامت ذاتی، فطرت خداجوی و اعتقاد انسان به زندگی اخروی و ابدی است و حقوق بشر اسلامی با این پیش‌فرض به انسان و حقوق و تکالیف او می‌نگرد.

بدین‌جهت حقوق بشر در منابع اسلامی، از جمله نهج‌البلاغه، عبارت است از مجموعه قواعدی که اهداف شریعت را تحقق می‌بخشد و انسان را به حقوقی نظیر حق حیات، تفکر، آزادی، امنیت، بهره‌برداری از طبیعت، تعلیم و تربیت، دادخواهی و امثال آن می‌رساند، لذا اصول حقوق بشر در نهج‌البلاغه با آنچه در اعلامیه جهانی حقوق بشر هست، تفاوت دارد. این اصول عبارت‌اند از:

2 ـ 1. اصل کرامت انسانی: «مهم‌ترین اصل و پایه حقوق بشر «کرامت انسانی» است». (رشاد، 1380: 5 / 49) «کرامت» به معنای بزرگی و ارجمندی است و به دو دسته تقسیم می‌شود:

یک. کرامت ذاتی: یعنی انسان بنابر انسان بودن و براساس خلقت، دارای شرافت، بزرگی و کرامت می‌باشد، ولی جانداران دیگر از آن بی‌بهره‌اند.

دو. کرامت اکتسابی: یعنی برخی انسان‌ها در اثر تحصیل برخی کمال‌ها و فضیلت‌ها، مانند علم، اخلاق، مدیریت، تقوا، و... دارای صفات ارزشی می‌شوند. (محمودی، 1385: 74) این کرامت بیشتر به اهل تقوی و پرهیزگاری مربوط می‌باشد و کرامتی که در قرآن کریم و روایات به کار رفته، هر دو را شامل می‌شود، به عنوان مثال: مراد از آیه «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ ... ؛ و به‌راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم ...» (اسراء / 70) بیان حال جنس بشر است، صرف‌نظر از کرامت‌های ویژه و فضائل روحی و معنوی که به عده‌ای اختصاص داده شده است،

بنابراین آیه [حتی] مشرکان،کفار و فاسقان را شامل می‌شود و مقصود از تکریم اختصاص به عنایت و شرافت دادن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد. (طباطبایی، 1382: 13 / 215) و این بر کرامت ذاتی دلالت دارد، همان‌گونه که آیه «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ؛ در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست» (حجرات / 13) بر کرامت اکتسابی دلالت دارد.

امام علی (ع) بعد از شرح آفرینش حضرت آدم (ع) می‌فرماید:وَاسْتَأْدَى الهُت سُبْحَانَهُ الْمَلَائِکَةَ وَدِیعَتَهُ لَدَیْهِمْ وَعَهْدَ وَصِیَّتِهِ إِلَیْهِمْ فِی الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَالْخُنُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ ... . (شریف‌رضی، 1367: خ 1)و خداوند پاک از فرشتگان خواست به ادای امانتی که نزد آنان نهاده و سفارشی که به آنان کرده بود، در انجام سجده برای آدم و فروتنی برای گرامی داشت او برخیزند... .

امام رضا (ع) سجده فرشتگان را اکرام آدمی می‌داند و می‌فرماید:... کان سجودهم لله تعالی عبودیه و لآدم إکراماً ... . (العروسی‌الحویزی، 1384: 1 / 58)سجده فرشتگان برای خداوند، پرستش، و برای آدم اکرام بود ... .

2 ـ 2. اصل خداجو بودن انسان: انسان فطرتاً خداجو می‌باشد و نهاد آدمی به آن گواهی می‌دهد و «فطری بودن شناخت خدا» بدین معنی است که دل انسان با خدا آشناست و در ژرفای روح، مایه‌ای برای شناخت آگاهانه خدا هست که قابل رشد و شکوفایی است. (مصباح‌یزدی، 1382: 45) امام علی (ع) درباره احساس فطری توحید، برترین چیزی که     اهل توسل به خداوند پاک و بلندمرتبه به آن توسل جویند، ایمان به خدا و رسولش، و جهاد در راه او می‌داند و در ردیف آن می‌فرماید:

... وَکَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ. (شریف‌رضی، 1367: خ 110)... یکتا دانستن پروردگار که مقتضای فطرت انسانی است.با توجه به اینکه قرآن اسلام را دین فطرت می‌نامد و فطرت خداجویی در همه انسان‌ها ـ با درجات مختلف ـ وجود دارد، و نیز با توجه به ملازمه‌ای که مشهور اصولیون شیعه بین حکم عقل و حکم شرع قائل‌اند و معتقدند، چون خداوند منبع فیض و خیر مطلق است، ممکن نیست امری را عقلْ نیکو بشمارد یا عملی را قبیح بداند و خداوند مطابق آن فرمان ندهد، (مظفر، 1405: 2 / 213) برخی از حقوق‌دانان، حقوق اسلامی را منطبق با حقوق فطری دانسته و به این نتیجه رسیده‌اند که فطرت از مهم‌ترین مبانی حقوق اسلامی است و آن را مبنای حقوق اسلامی شمرده‌اند؛ (جعفری‌لنگرودی، 1371: 31) بنابراین در تنظیم حقوق بشر، باید اصل فطرت به عنوان یک اصل مبنایی مورد توجه قرار گیرد.

2 ـ 3. اصل جاودانه بودن انسان: از دیگر اصول مهم حقوق بشر در اسلام این است که انسان هرگز به نابودی و نیستی منتهی نمی‌شود. در تعدادی از آیات قرآن کریم در مورد زندگی اخروی انسان، تعبیر به «خلود» شده که به معنای «دوام و بقا» می‌باشد. (فرقان / 69 و 76)امام علی (ع) در موارد متعدد به جاودانگی انسان در عالم بقا اشاره می‌کند از جمله:

فَتَزَوَّدُوا فِی أَیَّامِ الْفَنَاءِ لِأَیَّامِ الْبَقَاءِ. (شریف‌رضی، 1367: خ 157)پس در روزهای گذران برای روزهای بی‌پایان توشه بردارید.غایة الآخره البقاء. (ناظم‌زاده قمی، 1375: 3)سرانجام آخرت جاودانگی است.ینبغی لمن عرف دارالفناء أن یعمل لدار البقاء. (همان: 1)هرآن‌کس که سرای نابود شدنی را شناخت، سزاوار است که برای سرای  جاودان بکوشد.

عجبت لمن أنکر النشأه الاخری و هو یری النشأه الاولی، و عجبت لعامر دار الفناء و تارک دار البقاء. (همان)در شگفتم از کسی که ورود به جهان دیگر را انکار می‌کند، درحالی‌که ورود به جهان نخست را می‌نگرد و در شگفتم از آبادکننده این جهان ناپایدار و رهاکننده آن سرای جاویدان.در همه این فرمایش‌ها ناپایداری زندگی دنیا و پایداری آخرت؛ یعنی، در واقع جاودانگی انسان به‌گونه‌ای آورده شده است. در نتیجه در موضوع حقوق بشر در نهج‌البلاغه، این اصل نیز مورد توجه قرار گرفته است.

3. اقسام حقوق بشر در نهج‌البلاغه

برای بررسی اقسام حقوق بشر در نهج‌البلاغه ابتدا حقوق بشر را ـ با استفاده از الگوی تقسیم برخی حقوق‌دانان در بیان حقوق فردی (کاتوزیان، 1380: 3 / 443) ـ به حقوق خصوصی و عمومی تقسیم و حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را در ذیل حقوق عمومی مطالعه می‌کنیم.

3 ـ 1. حقوق خصوصی

«حق خصوصی، امتیازی است که هر شخص در برابر دیگران دارد؛ مانند حق مالکیت، حق انتفاع، حق شفعه، حق رهن و حق خیار. سبب ایجاد حق خصوصی ممکن است عمل حقوقی و ناشی از اراده باشد یا اجرای قاعده حقوقی در روابط اجتماعی (وقایع حقوقی)، ولی در هرحال، در برابر هر حق خصوصی، تکلیفی نیز برای شخص مقرر شده است.» (همان)

3 ـ 1 ـ 1. حق حیات و امنیت شخصی: اصلی‌ترین حق آدمی و پایه حقوق دیگر، حق حیات است و مطابق آن هر انسانی ـ از هر نژاد و ملیت و مذهبی ـ از زمانی که در رحم مادر قرار می‌گیرد تا زمانی که آخرین نفس را می‌کشد، از آن انسان بودن، دارای حق حیات است و تا این حق تأمین نگردد، نوبت به بقیه حقوق نمی‌رسد.

با دقت در آموزه‌های دین مبین اسلام این نکته برداشت می‌شود که خداوند برای این حق تا حدی ارزش قائل شده، که در قرآن کریم فرموده است:مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا. (مائده / 32)هرکس، کسی را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادی در زمین بکشد، پس گویا همه مردم را کشته است و هرکس، فردی را زنده بدارد، گویی تمام مردم را زنده داشته است.

امام علی (ع) جامعه‌ای می‌خواهد که جان و مال و عرض و آبروی همه افراد در آن محفوظ باشد و همه در کمال آرامش و امنیت وظایف فردی و اجتماعی خود را به انجام رسانند. امام (ع) در نامه خود به مالک اشتر، جان مردم را محترم می‌داند و در مورد به ناحق ریختن خون مردم می‌فرماید:إِیَّاکَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْکَهَا بِغَیْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لَا أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لَا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَیْرِ حَقِّهَا. (شریف‌رضی، 1367: ن 53)

از خون‌ریزی به ناحق بپرهیز، زیرا هیچ چیزی بیش از خون‌ریزی به ناحق، انتقام الهی را نزدیک نمی‌کند و پیامدهای بزرگ ندارد و زوال نعمت و بریده شدن رشته عمر و دولت را سبب نمی‌شود.شاگرد مکتب رسول خدا (ص)به‌درستی که در طول عمر پربرکت خود نشان داد که بهترین عامل به این کلام پیامبر می‌باشد که:مؤمن کسی است که دیگران از او بر مال و جانشان ایمن باشند و از دست و زبانش در امان. (نراقی، 1383: 2 / 211)

امیرمؤمنان (ع) امامت خود را با احترام به حیات بشر آغاز می‌کند و در دوره حکومت در اجرای آن کوشاست؛ حتی در واپسین لحظات عمر شریف خود می‌فرماید:یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِی إِلَّا قَاتِلِی. (شریف‌رضی، 1367: ن 47)ای فرزندان عبدالمطلب، نبینم (به بهانه کشته شدن من) چنگ در خون مسلمانان فرو برید. گویید: امیرمؤمنان کشته شد! زنهار، جز قاتل مرا به خاطر من نکشید.

حق حیات که در ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر به آن تصریح شده است، نه تنها شامل حمایت از فرد در برابر هرگونه تجاوز به زندگی و تمامیت جسمی اوست؛ بلکه حمایت از انسان در برابر بینوایی و خطراتی را که جسم و جان او را تهدید می‌کند، دربر می‌گیرد.

3 ـ 1 ـ 2. آزادی شخصی: آزادی از اصیل‌ترین حقوق نوع بشر است؛ به گونه‌ای که همگان آن را می‌ستایند. منظور از آزادی شخصی این است که آدمی مالک اراده، اختیار و سرنوشت خود باشد و کسی حق نداشته باشد جان، مال و اراده‌اش را تملّک کند.

آزادی‌های شخصی که در مواد سه تا یازده اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شده، قرن‌ها قبل از آن در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است. همه انسان‌ها از نظر اسلام آزاد آفریده شده‌اند و حق دارند آزاد زندگی کنند و در حقوق اسلامی هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد. (عبداللهی، 1381: اصل 22)امام علی (ع) در تأیید این حق، تصریح می‌فرماید:وَ أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً. (شریف‌رضی، 1384: ن 31)

خود را از تن دادن به هر کار پستی گرامی دار؛ اگرچه آن کار تو را به خواسته‌هایت برساند؛ زیرا، در برابر آنچه از شخصیت خود از دست می‌دهی، عوضی نمی‌گیری و بنده دیگری مباش، زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است.با استفاده از فرمایش حضرت امیر (ع) می‌توان نتیجه گرفت که آزادی شخصی بردو قسم است:

قسم اول: آزادی از اسارت دیگران: اسلام با برده‌داری و برده‌فروشی موافق نیست و در کتاب و سنت هیچ نصی وجود ندارد که دستور برده‌داری بدهد؛ بلکه برعکس نصوص بسیاری به آزاد کردن بردگان دستور می‌دهد و در موارد بسیاری آن را واجب می‌کند که در کتب فقهی ذکر شده‌اند. اگر اسلام بردگی را یک‌باره لغو نکرد؛ بدان جهت بود که هنگام ظهور اسلام برده‌داری از ارکان عمده زندگی اقتصادی و اجتماعی بود و مصلحت نبود که آن را یک‌باره لغو کند.

حاصل سخن اینکه همه انسان‌ها آزاد آفریده شده‌اند، مگر اینکه خودشان در اثر بی‌لیاقتی اجازه دهند، بعضی‌ها آنها را به بردگی بگیرند و جان و مال آنان را استثمار کنند. در بیان امیرمؤمنان (ع) تأکید شده است که «بنده دیگری مباش که خداوند، تو را آزاد آفریده است.» (همان)

قسم دوم: آزادی از هواهای نفسانی: انسان نباید آزادی خویش را قربانی کند و تن به اسارت دهد، چه اسارت در بند سران و بزرگان و چه اسارت در دام هواهای نفسانی. گاهی آدمی چنان اسیر هواهای نفس سرکش می‌شود که به کلی خود را برده نفس می‌کند. علی (ع) در بیانی که گذشت بر این نوع آزادی تأکید دارد و در بیان نورانی دیگری می‌فرماید:

فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِیرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَةٍ. (شریف‌رضی، 1367: خ 230)همانا ترس از خدا کلید درستی کردار و اندوخته قیامت و موجب رهایی از هر بندگی و رهایی از هر تباهی است.امام در این کلام مردم را آزاد قرار نمی‌دهد که هر تباهی و باطلی را انجام دهند، بلکه می‌فرماید: تقوا داشته باشید که نتیجه‌اش آزادی از خوی و عادت واهی می‌باشد.

3 ـ 1 ـ 3. حق دفاع و احقاق حق: حق آزادی علاوه بر آزادی جسمی و ایمنی در برابر بازداشت‌ها و تبعیدهای غیرقانونی و بردگی و خرید و فروش انسان‌ها، آزادی حقوقی را هم شامل می‌شود. منظور از این آزادی شناخت شخصیت حقوقی انسان و تضمین حق دفاع در برابر دادگاه‌ها، حق مراجعه به دادگاه در برابر خودسری‌ها و سوءاستفاده‌ها و قانون‌شکنی‌هاست.

این آزادی، شکنجه و اعمال وحشیانه و غیرانسانی نسبت به افراد را نفی می‌کند و همه را در برابر قانون مساوی می‌داند. امام (ع) نه تنها به شخص ستمدیده حق دفاع و احقاق حق می‌دهد؛ بلکه به دولت اسلامی دستور می‌دهد همه وسایل آسان را برای دادخواهی و عرض‌حال مظلوم فراهم سازد. در فرمان امام (ع) به مالک اشتر می‌خوانیم:

قسمتی از اوقات خود را برای کسانی که به تو نیازمندند، اختصاص بده و در مجلس عمومی بنشین و برای خدایی که تو را آفریده، فروتنی نما. لشگریان و یاران از نگهبانان و پاسبانان خود را از آنها باز دار. تا سخنگوی ایشان بی‌ترس و واهمه با تو سخن بگوید، زیرا من بارها از پیغمبر شنیدم که می‌فرمود: امتی که حق ناتوان را بدون ترس و نگرانی از زورمندان نگیرد، هرگز رنگ سعادت را نخواهد دید. (شریف‌رضی، 1384: ن 52)

3 ـ 1 ـ 4. حق مالکیت: اسلام اجازه تحصیل مال و ثروت از راه مشروع را به افراد داده است و کسی حق تعدی به مال دیگران را ندارد.آزادی مال قسمی از آزادی‌های فردی است که به موجب آن شخص بتواند در حدود قانون، مالک مال شود و بتواند آزادانه مال خود را به مصرف برساند و بدون مجوز قانونی، مالی از مالکیت وی خارج نشود. (جعفری‌لنگرودی، 1363: 32)

امام علی (ع) دراین‌باره می‌فرماید:وَ لَا تَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ. (شریف‌رضی، 1384: ن 51)و به مال هیچ‌کس دست نبرید.

3 ـ 1 ـ 5. حق آزادی مذهب: «آزادی مذهب قسمی از آزادی‌های فردی است که به موجب آن هر فرد حق دارد که در امور مذهبی، دارای عقیده یا فاقد عقیده باشد و عقیده خود را فاش نماید.» (جعفری‌لنگرودی، 1363: 32) دین و مذهب نقش بسزایی در زندگی دارد و اگر پیامبران نبودند، شرک و بت‌پرستی همه عالم را فرا می‌گرفت؛ اما با همه اهمیت آن، هیچ‌گاه در پذیرش دین اجبار نشده است.

عبارت «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» (بقره / 256) در قرآن کریم، به آزادی تکوینی انسان نسبت به دین و مذهب اشاره دارد و نشان می‌دهد که اجبار و اکراهی در اصل پذیرش نیست. با مطالعه و دقت در آیات و روایات این نکته به چشم می‌خورد که حضرت حق به هیچ‌یک از فرستادگان خود از آدم (ع) تا خاتم (ص)فرمان نداد که مردم را به اجبار و اکراه دین‌دار کنند؛ بلکه وظیفه اصلی آنان ابلاغ پیام الهی بود. امام علی (ع) در حکمتی از نهج‌البلاغه می‌فرماید:

إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْیِیراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِیراً وَ کَلَّفَ یَسِیراً وَ لَمْ یُکَلِّفْ عَسِیراً وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِیلِ کَثِیراً وَ لَمْ یُعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ یُطَعْ مُکْرِهاً ... . (شریف‌رضی، 1384: ن 53)

خداوند سبحان بندگانش را امر کرده به اختیار، و نهی فرموده با بیم و ترس (از عذاب)، و تکلیف کرده به آسان و دستور نداده به کار دشوار، او کردار اندک را پاداش بسیار عطا فرموده و او را نافرمانی نکرده‌اند از جهت اینکه مغلوب شده باشد و فرمانش را نبرده‌اند از جهت اینکه مجبور کرده باشد ... .امر و نهی بندگان نشانه اختیار و آزادی آنهاست؛ بدین معنی که به انسان‌ها حق انتخاب داده شده است. همچنین در نامه‌ای به مالک اشتر نخعی نامزد استاندار مصر که تعداد زیادی از مردم آن منطقه مسیحی و غیرمسلمان بودند، می‌فرماید:

وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ. (شریف‌رضی، 1384: ن 53)و بر آنان چون حیوانی درنده مباش که خوردن‌شان را غنیمت شماری، زیرا آنان دو گروه‌اند: یا برادران دینی تو و یا هم‌نوع‌های تو در آفرینش‌اند.با توجه به فرمایش حضرت امیر (ع) به‌خوبی فهمیده می‌شود که حضرت به مالک دستور نداد، افرادی را که دین تو را ندارند، آنها را به پذیرش دین مجبور کن؛ بلکه، به طور کلی سفارش کرد با همه مهربانی کند؛ چه برادر دینی او باشند یا نباشند.

منابع

1. قرآن کریم، 1383، ترجمه محمدعلی رضایی‌اصفهانی و همکاران، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی دار الذکر.

2. شریف‌رضی (گردآورنده)، 1367، نهج‌البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران، علمی و فرهنگی.

3. ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ، 1384، نهج‌البلاغه، ترجمه حسین استادولی، تهران، اسوه.

4. آقایی، بهمن، 1376، فرهنگ حقوق بشر، تهران، کتابخانه گنج دانش.

5. ابن‌ابی‌الحدید، 1404 ق، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، دار احیاء الکتب العربیة.

6. ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، 1380، امامت و سیاست ترجمه ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس.

7. البخاری، محمد بن اسماعیل، 1422 ق، الصحیح البخاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

8. بسته‌نگار، محمد، 1380، حقوق بشر از منظر اندیشمندان، تهران، شرکت سهامی انتشار.

9. بوشهری، جعفر، 1353، حقوق اساسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ ششم.

10. تمیمی‌آمدی، عبدالواحد، 1366، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

11. تمیمی‌آمدی، عبدالواحد، بی‌تا، ترجمه غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه محمدعلی انصاری‌قمی، تهران، بی‌نا، چ هشتم.

12. جرداق، جرج، 1385، صدای عدالت انسانی، ترجمه محمد صالحی و محمود ثابت، بی‌جا، انتشارات محمد(ص).

13. جعفری، محمدتقی، 1376، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

14. جعفری‌لنگرودی، محمدجعفر، 1363، ترمینولوژی حقوق، تهران، بنیاد راستا.

15. ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، 1371، مقدمه عمومی علم حقوق، تهران، کتابخانه  گنج دانش.

16. حر عاملی، محمد بن حسن، 1401 ق، وسایل الشیعه، تهران، کتابخانه اسلامی، چ چهارم.

17. حکیمی، محمدرضا، 1386، ترجمه الحیاه، ترجمه احمد آرام، ج چهارم، قم، دلیل ما، چ هشتم.

18. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه (با نظارت ناصر مکارم شیرازی)، 1376، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران، سمت.

19. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1364، درآمدی بر حقوق اسلامی، قم، دفتر              انتشارات اسلامی.

20. دلشادتهرانی، مصطفی، 1386، تفسیر موضوعی نهج‌البلاغه، قم، دفتر نشر معارف،چ چهاردهم.

21. ذاکریان، مهدی، 1383، مفاهیم کلیدی حقوق بشر بین‌المللی، تهران، میزان.

22. راوندی، قطب‌الدین، 1407 ق، اعلام الدین، قم، مدرسه امام مهدی(عج).

23. رشاد، علی‌اکبر، 1380، دانشنامه امام علی (ع)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چ دوم.

24. طباطبایی، سیدمحمدحسین، 1382، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی‌همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

25. عبداللهی، محمدعلی، 1381، قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی، تهران، نشاط.

26. العروسی‌الحویزی، عبدعلی بن جمعه، 1384، تفسیر نور الثقلین، تصحیح و تعلیق هاشم الرسولی المحلاتی، قم، دار التفسیر.

27. قربانی، زین‌العابدین، 1360، «حقوق از دیدگاه نهج‌البلاغه»، یادنامه کنگره هزاره نهج‌البلاغه، تهران، بنیاد نهج‌البلاغه.

28. کاتوزیان، ناصر، 1380، فلسفه حقوق، تهران، شرکت سهامی انتشار، چ دوم.

29. کاسسه، آنتونیو، 1370، حقوق بین‌الملل در جهانی نامتحد، ترجمه مرتضی کلانتریان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

30. کلینی، محمد بن یعقوب، 1388 ق، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چ چهارم.

31. گرامی، محمدعلی، 1386، خدا در نهج‌البلاغه، تصحیح هیئت علمی بنیاد بین‌المللی نهج‌البلاغه، قم، بنیاد بین‌المللی نهج‌البلاغه.

32. محمدی‌ری‌شهری، محمد (با همکاری جمعی از نویسندگان)، 1421 ق، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب (ع) فی الکتاب و السنة و التاریخ، قم، دار الحدیث للطباعة و النشر.

33. محمودی، عبدالحسین، 1385، حقوق بشر و چالش‌های فرارو، قم، نجم الهدی.

34. مدرس، علی‌اصغر، 1375، حقوق فطری یا مبانی حقوق بشر، تبریز، انتشارات نوبل.

35. مصباح‌یزدی، محمدتقی، 1382، آموزش عقائد، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل.

36. مظفر، محمدرضا، 1405 ق، اصول الفقه، ج دوم، قم، نشر دانش اسلامی.

37. مفید (شیخ مفید)، محمد بن نعمان، 1413 ق، تفضیل امیرالمؤمنین، قم، کنگره هزاره شیخ مفید.

38. منصوری‌لاریجانی، اسماعیل، 1374، سیر تحول حقوق بشر و بررسی تطبیقی آن با اصول تفسیری حقوق بشر در اسلام، تهران، تابان.

39. ناظم‌زاده‌قمی، اصغر، 1375، جلوه‌های حکمت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چ دوم.

40. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، 1383 ق، تصحیح و تعلیق محمد کلانتر، نجف اشرف، منشورات جامعه النجف.

41. نوری (محدث نوری)، میرزاحسین، 1408 ق، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع) لاحیاء التراث.

محمد سلطانمرادی، استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه ولی‌عص (ع)رفسنجان.

مریم هابیلی، دانش‌آموخته حوزه علمیه فاطمیه کرمان.

منبع:فصلنامه مطالعات تفسیر - شماره5

ادامه دارد................

لینک های مرتبط

تبلیغات